عاشورای امسال تو زنجان
عزیزم تصمیم گرفتیم با بابا سعید امسال عاشورا رو توی زنجان باشیم من و مامانیو زن دایی نادیا روز سه شنبه راه افتادیم به سمت زنجان و عصر تو زنجان بودیم خونه خاله الیییییی وای که چقدر خوش گذشت تینا و شما چقدر از دیدن هم خوشحال بودید هر کاری که تو میکردی تینا هم میکرد و همین طور هر کاری کهه تینا میکرد شما تکرار میکردی موقع نماز با همه نماز میخوندی و میگفتی الاههههه ادبر روز عاشورا برات لباس سبز پوشوندم و شما به همراه بابا رفتی دسته و کلی تو دسته واسه نووحه خون رقصیدی خوب مامانی چیکار کنی تاحالا که این چیزارو ندیده بودی فکر میکردی باید نانای کنی من قربون دستای کوچولوت ب...
نویسنده :
sanaz ghazilo
23:23